قلدري كردن در مدرسه Bullying
1/27/2010 3:51:34 PM

اگر از بالغين در مورد مشكلات مدارس سوال شود، ندرتاً ممكن است به قلدري به عنوان يك مشكل اشاره نمايند، حال آنكه قلدري مي‌تواند از مشكلات جدي در مدارس باشد. قلدري سوء استفاده از قدرت است. پديده‌اي است تكراري كه در آن قوي‌ترها بر ضعيف‌ترها غلبه مي‌كنند. قلدري مي‌تواند به سه نوع كلامي، جسمي يا رواني صورت گيرد. قلدران مدرسه بچه‌هايي را كه نمي‌توانند از خود دفاع كنند مكرراً مورد طعنه، ناسزا، آزار،‌تهديد و تمسخر قرار مي‌دهند. آنها ممكن است قربانيان خود را با القاب نامناسب صدا بزنند، ظاهر و رفتار آنها را مسخره نمايند، اداي آنها را درآورند، آنها را از زمين بازي بيرون كنند و خوراكي، پول يا ديگر وسايل آنها را بدزدند يا به زور بگيرند. بعضي اوقات قربانيان مورد تهاجم فيزيكي نيز قرار مي‌گيرند،‌ مثلاً ممكن است لگد يا كتك بخورند، نيشگون گرفته شوند، هل داده شوند، يا در اتاق حسب گردند. نوع زيركانه و غيرمستقيم قلدري كه در دختران شايع است، بي‌اعتبار كردن ديگران در محيط مدرسه است. كوچك كردن اطرافيان با شايعه پراكني، پخش دروغهاي كينه توزانه، سخن‌چيني، فاش كردن رازهاي ديگران، پخش نوشته‌هاي زشت، طرد نمودن، بي‌اعتنايي و كنار گذاشتن هم شاگر‌دي‌ها از فعاليتهاي گروهي مي‌تواند از اين نوع قلدر بازي‌ها باشد. پسران بيشتر با تهديد و آزار جسمي قلدري مي‌كنند اما استفاده از آزار كلامي و رواني در دختران قلدر شايعتر است. قلدري كلامي يا رواني مي‌تواند به اندازه انواع جسماني آن آسيب زننده باشد. قلدري پديده‌اي بسيار شايع است. در پژوهشي كه در سال 2001 توسط مؤسسه ملي سلامت كودكان آمريكا صورت گرفت نزديك به 1/3 دانش‌آموزان به نوعي پديده قلدري را تجربه كرده بودند: 13% به عنوان قلدر، 11% به عنوان قرباني و 6% به عنوان هر دو. حدود 10% آنها هفته‌اي يك مرتبه يا بيشتر با اين پديده روبرو شده بودند. قلدري در پسرها سه برابر دخترها و در اوايل نوجواني (11-14 سالگي) شديدتر گزارش شده بود. پسران قلدر معمولاً هر دو جنس پسر و دختر را مورد آزار قرار مي‌دهند ولي دختران قلدر نسبت به هم جنسان خويش قلدري مي‌كنند. قلدري اغلب موثر واقع ميشود بنابراين تداوم مي‌يابد.

خصوصيات فرد قلدر (Bully's characteristics):

افراد قلدر اغلب نترس و تهاجمي هستند و متكي به نفس به نظر مي‌رسند. آنها مشهور و حتي نزد عده‌اي محبوب هستند و اغلب گروهي از هواداران آنها را همراه مي‌كنند. مهارتهاي اجتماعي، توانايي مديريت، مهارت دوست يابي و جاذبه‌اي كه هواداران را دور آنها جمع مي‌كند در آنان فراوان است. به همين سبب ممكن است حتي مورد تحسين يا غبطه نيز قرار گيرند. آنها پر انرژي، پرخاشگر،‌ مزاحم و قانون شكن هستند و رفتارهاي ضداجتماعي انجام مي‌دهند. شرمندگي و احساس گناه در آنها ديده نميشود و نسبت به ديگران احساس همدردي ندارند. به قدرتهاي خود متكي هستند ودنبال نشانه‌هاي ضعف و انفعال در ديگران مي‌گردند تا قربانيان خود را انتخاب نمايند. ممكن است ايجاد اضطراب در قرباني، تحسين شدن ضمني توسط تماشاچيان و پاداشهاي عيني مانند پول و وسايلي كه دزديده شده است، براي شخص قلدر لذت‌بخش و همراه با احساس قدرت باشد. آنها راه خود را مي‌روند، براي هر موضوع پاسخي در چنته دارند و ماهرانه خود را از مخمصه‌ها نجات مي‌دهند. قلدران اغلب موفق مي‌شوند، بنابراين به روش خود ادامه مي‌دهند. دروغ‌گويي، دزدي، فرار از منزل، آزار حيوانات، غارتگري، سخن‌چيني، سيگار كشيدن، مصرف الكل و مواد غيرقانوني و فعاليتهاي جنسي زودرس نيز جزو الگوي قلدري محسوب ميشود. بعضي قلدرها دچار اختلال بيش فعالي كم توجهي (ADHD) هستند. برخي نيز در منزل مورد سوء رفتار قرار دارند و همين باعث ميشود ديگران را در مدرسه مورد سوء رفتار قرار دهند. در خانواده قلدرها تنبيه بدني، سابقه قلدري در والدين، مشكلات زناشوئي، مصرف الكل، پرخاشگري و عصبانيت‌هاي مهار نشده شايع است. در قلدرها بر خلاف ظاهر مطمئني كه دارند درصد بالايي از اختلالات خلقي (تقريباً برابر با ميزان اختلالات خلقي در قربانيان قلدري) گزارش شده است. پيش آگهي قلدري بد است. در يك تحقيق از هر 4 پسري كه در 8 سالگي شديداً پرخاشگر بودند،‌يك نفر در 30 سالگي پرونده كيفري داشت. اين ميزان در جمعيت عادي يك نفر از هر 20 پسر است. بعضي قلدرها ممكن است اعتماد به نفس پايين داشته باشند و تنبل، كند ذهن و ابله به نظر برسند. در هر حال قلدرها از هر نوع كه باشند نياز به مداخلات روانپزشكي دارند.

خصوصيات فرد قرباني (Bullied's characteristics):

بچه‌ايي كه مورد قلدري قرار مي‌گيرند (قربانيان) معمولاً (نه هميشه) ريز جثه‌تر،‌ كم سن‌تر، ضعيف‌تر و داراي اعتماد به نفس و محبوبيت كمتر هستند. آنها ترسو هستند، نمي‌توانند احساسات خود را بيان كنند و مهارتهاي ارتباطي ضعيفي دارند. تنها و خجالتي هستند واستعداد افسردگي و اضطراب در آنها بالا است. بعضي سعي مي‌كنند درماندگي، عصبانيت و ترس خود را پنهان نمايند و در درون به خاطر وضعيت خود غصه مي‌خورند. بعضي احساس خود را با ناراحتي و گريه نشان مي‌دهند. در هر حالت آنها بيشتر مورد تمسخر قرار مي‌گيرند تا همدردي بچه‌هاي ديگر آنان را به عنوان ضعيف و درمانده مي‌شناسند و كوششي براي مداخله نمي‌نمايند. احساس ضعف و درماندگي، انزوا و شرم قربانيان را افزايش مي‌دهد. آنها نوميدانه تلاش مي‌كنند توسط قلدرها مورد پذيرش قرار گيرند. كوشش مي‌كنند ديگران را راضي نگاه دارند ولي با شكست مواجه مي‌شوند. اين تلاشهاي بي‌ثمر و شكستهاي مداوم آنها متقاعد مي‌كند كه افراد كودن، بي‌ارزش و نفرت انگيز هستند. آثار آسيب ديدگي مي‌تواند در لباسها، وسايل يا بدن آنها يافت شود. ممكن است نشانه‌هاي اضطراب مانند شب ادراري، از جاپريدن، پس رفت تكاملي، ناخن جويدن، قوز كردن و گوش به زنگ بودن در آنها ديده ميشود. تغييرات شخصيتي، بدخلقي، گريه، عصبانيت‌هاي ناگهاني، خستگي، فرموشكاري، شكايات جسمي، اجتناب از رفتن يا دير رسيدن به مدرسه و دور و برمعلم‌ها چرخيدن ( به عنوان راهي براي پيشگيري از آزار قلدرها)‌مي‌تواند از ديگر علائم باشد.قرباني قلدري بودن اعتماد به نفس را تخريب مي‌كند. تاثير اين عارضه مي‌تواند تا بزرگسالي نيز ادامه داشته باشد و احتمال افسردگي را افزايش دهد. البته احتمال تداوم نقش در قربانيان كمتر از احتمال تداوم نقش در قلدرها است. اين كودكان همچنان كه بزرگتر ميشوند راههاي تطابقي بيشتر مي‌آموزند. بيشتر پسراني كه در سالهاي چهارم يا پنجم ابتدايي قرباني قلدري بوده‌اند، سابقه‌اي از قرباني بودن در سالهاي دبيرستان ندارند. پيش آگهي قربانيان در بزرگسالي نيز بهتر از قلدرها است. در هر حال كودكان قرباني نيز نياز به مداخلات روانپزشكي دارند.

قربانيان تحريك‌كننده (Provocative Victims):

اغلب قلدرها معتقدند كه قربانيان خودشان تمايل دارند مورد آزار قرار بگيرند و حتي آن را طلب مي‌كنند، بنابراين حقشان همين است. پژوهشها نشان داده است كه تنها گروه كوچكي از قربانيان (حدود 10%) عمداً و به شكلي تحريك آميز توجه قلدرها را به خود جلب مي‌نمايند. اين افراد كه اغلب پسر هستند گاهي به عنوان پرخاشگران عوضي و بي‌عرضه نيز شناخته ميشوند. اينها ممكن است از پسرهايي كه همزمان مورد تحسين و تنفرشان قرار دارند، تقليد نمايند و مردم را سرزنش يا مسخره كنند. اين كودكان اغلب مشكلات شخص قلدر و قرباني را همزمان دارا هستند. آنها از همه مضطرب‌تر و افسرده‌تر هستند، و بيشتررين احتمال را براي سوء مصرف الكل و مواد غيرقانوني دارند و جدي‌ـرين اختلالات شخصيتي و ضعيف‌ترين وضعيت تحصيلي را دارا هستند. كودكان ديگر آنها را آزاردهنده، مجادله‌گر، ضديت جو و متظاهر توصيف مي‌كنند. در موارد شديد ذهن آنها مملو از تخيلات انتقام جويانه است.

چه بايد كرد؟

قلدري براي قلدر، قرباني، شاهدان و فضاي آموزشي زيان‌بخش است. اغلب اين مسئله به اشتباه به عنوان معضلي غيرقابل اجتناب، حتي بخشي از دوران طبيعي رشد يا لازمه آن تلقي ميشود. متأسفانه بسياري از كودكاني كه در مدرسه تهديد يا مسخره ميشوند اين مسئله را با بزرگسالان مطرح نمي‌كنند. تنها نيمي از دانش‌آموزان دوران ابتدايي و 1/3 دانش‌آموزان دوران متوسطه از والدينشان كمك مي‌خواهند و تعداد بسيار اندكي سراغ معلم مي‌روند. تقريباً تنها 1/3 قلدرها و 1/3 قربانيان مراجعاتي به مشاور مدرسه، مددكار، روانشناس يا روانپزشك داشته‌اند. اگر قربانيان سكوت خود را بشكنند بهتر مي‌توانند شرايط را تغيير دهند. كافي است عضوي از كاركنان مدرسه يا يك كارشناس بهداشت روان در جريان قرار گيرد.

مسئوليت مدرسه:

رويكردي كه در 20 سال اخير از كشورهاي اسكانديناوي شروع شده و به تدريج رشد كرده است، برخورد با مسئله قلدري رابخشي از مسئوليتهاي مدرسه مي‌داند. در اين برنامه پيشگيري از قلدربازي به مقابله با عوارض آن ارجح است. اين برنامه‌ها اولويت را به خود رفتار و اثر آني آن مي‌دهد نه به دلايل زمينه‌اي و عوارض دراز مدتي كه روي افراد دارد. بسياري از مدارس اروپا و معدودي از مدارس آمريكا اين برنامه‌ها را اجرا مي‌كنند. قلدري در مدارسي كه به آن توجه شده و سياستهاي باز دارنده‌اي در مورد آن بكار رفته كمتر رخ داده است. عقيده عمومي اين برنامه‌ها تغيير جو مدرسه به سمتي است كه روشن نمايد قلدري ممنوع است و تحمل نيز نميشود. بنابراين مدرسه رسماً اعلام مي‌كند كه طبق حقوق انساني هيچ كس نبايد مورد قلدري قرار گيرد و همه در قبال اين مسئله مسئولند پس هيچ كس نبايد در مقابل قلدري سكوت نمايد. به والدين نيز اطلاع داده ميشود كه مدرسه قصد دارد به قلدري پايان بخشد. برخي در مواجهه با قلدري بي‌تفاوت به نظر مي‌رسند زيرا نمي‌دانند چه كنند و بعضي ممكن است چون تنها ماجرا را تماشا مي‌كنند و هيچ اقدامي نمي‌كنند به صورت غيرمستقيم موجب تشويق مهاجم شوند. قلدري به دليل سكوت ادامه مي‌يابد، بنابراين اولين قدم در پيشگيري از قلدري شكستن سكوت است. آموزش كاركنان، پيگيري توسط معلمين، بحث‌هاي كلاسي، حمايت از قربانيان و پشتيباني از قوانين از ديگر اجزاي برنامه است. موثرترين مانع قلدري، واكنش دانش‌آموزان ديگر است. به دانش‌آموزان آموزش داده ميشود كه تماشا كردن قلدري بدون انجام اقدامي در برابر آن، به معني همدستي با شخص قلدر است. براي تشويق قربانيان به همكاري ايجاد يك محيط گرم با مرزهاي مشخص ضروري است. ايفاي نقش و بازي نيز از روشهايي است كه مي‌تواند دانش‌آموزان را از آسيبهاي ناشي از قلدربازي آگاه نمايد. در رويكردي كه روش بدون سرزنش نام دارد، سعي ميشود ايجاد تغيير در رفتار قلدر مآبانه بدون محكوم كردن، تنبيه يا كنترل فرد صورت گيرد. در اين روش يك مشاور ماجرا را از قرباني مي‌شوند و براي قلدر تعريف مي‌كند، سپس وضعيت براي گروه كوچكي از دانش‌آموزان كه قلدر و قرباني نيز جزو آنها هستند تشريح و به اين وسيله فشار هم سن و سالان براي ممانعت از قلدري تحريك ميشود. كمك گرفتن از ديگر دانش‌آموزان مي‌تواند در پيشگيري از قلدربازي‌هاي ناآشكار نيز، مانند سخن‌چيني و طرد از جمع كه نمي‌تواند مستقيماً رديابي شود، مفيد باشد. گروه درماني براي قلدرها بي‌آثر است ولي قربانيان مي‌تواند مفيد باشد. گروه درماني باعث ميشود آنها دريابند كه در تجربه خود تنها نيستند. اين امر باعث آرامش و افزايش اعتماد به نفس آنها ميشود. توصيه‌هاي عملي و در صورت لزوم آموزش‌هايي مانند قاطعيت، ‌مهارتهاي اجتماعي و ارتباطي و همينطور درمان اضطراب و افسردگي ممكن است لازم باشد. نكته مهم در رويكرد مدرسه مشغول نمودن شاهدان ماجرا است. يعني بايد تك‌تك دانش‌آموزان را در ممانعت از قلدري متعهد نماييم. اصولاً اكثر دانش‌اموزان با قلدري مخالفند، پس مي‌توان آنها را كمك كرد تا با شكستن سكوت واعتراض به قلدري، نظر خود را در رفتارشان نيز منعكس نمايند. در عين حال بايد به يادداشت كه قلدر و قرباني هر دو به كمك‌هاي روانپزشكي نياز دارند.

 

تهیه شده توسط: " انجمن روانپزشکی کودک ونوجوان ایران "



منوی پایگاه
Skip Navigation Links
 
 
                      

    صفحه اول   درباره پایگاه   راهنما   نقشه پایگاه  تماس با پایگاه
Copyright  © 2002-2008 Iran Electronic Medical Services