همه ما دير يا زود با مرگ عزيزانمان مواجه ميشويم. ميدانيم مرگ پديدهاي جهان شمول و غيرقابل انكار است ولي معمولاً از فكر كردن درباره آن اجتناب ميكنيم و براي روبرو شدن با آن آمادگي لازم و كافي نداريم. از سويي ديگر فرهنگ ما در مواقع خاص هميشه حمايت كافي را فراهم نميآورد و اجازه سوگ طبيعي را به افراد نميدهد. به بازماندهاي كه عزيزش را در اثر سرطان از دست داده خيلي بيشتر توجه ميشود تا كسي كه نزديكترين فرد خانوادهاش خودكشي كرده، او در سوگ خويش تنها ميماند، كسي به صحبتهاي او گوش نميدهد، ممكن است طرد شود، بدون آنكه دليل واضحي وجود داشته باشد احساس شرم و گناه دارد و به تنهايي و خلوت خود ميخزد. مطمئناً اين جو سكوت و انكار كه بخشي از فرهنگ ماست توسط كودكان ايجاد نميشود، آنها در اين فضا به دنيا آمدهاند. فضايي كه آنها را براي روبرو شدن با حوادث غيرمترقبه، مرگهاي ناشي از قتل، خودكشي، ايدز، بيماريهاي كشنده و .... آماده نكرده در حاليكه حوادث غيرطبيعي جزئي از زندگي و دنياي كودكان شده است. پس چرا تصميم نگيريم شرم و داغي را كه پس از اينگونه حوادث پديد ميآيد از بين ببريم، جو سكوت و انكار را بشكنيم، به كودكان كمك كنيم تا صرفنظر از نوع مرگ و حادثه راحت گريه كنند، راحت حرف بزنند، سئوال كنند و احساسات خود را بيرون بريزند؟
سوگ پيچيده چيست؟
وقتي نتوان وقايع زندگي را بيان كرد و فهميد و در عوض آنها را انكار نمود، فرآيند طبيعي مقابله با آنها را نيز نميتوان طي كرد. خودكشي، قتل، ازارهاي جسمي و جنسي، خشونت، ايدز و از دست دادنهاي متعدد مثالهاي آشنايي هستند از موقعيتهايي كه تبديل به سوگ پيچيده ميشوند، چرا كه در اين شرايط كودك قادر نيست آنچه را كه رخ داده بيان كند، پيرامون آن صحبت يا سوال كند و احساسات و افكار دروني خود را بيرون بريزد. در چنين شرايطي كودك نميتواند فرآيند سوگ طبيعي را بگذراند ودر احساساتي دوگانه و تعارضآميز گير ميكند.
عواملي كه منجر به سوگ پيچيده ميشوند
1. مرگ ناگهاني و فاجعهآميز مرگهاي ناگهاني و فاجعهآميز شامل مرگهاي ناشي از قتل، خودكشي، تصادفات كشنده، حملات تروريستي، بيماريهاي كشنده ناگهاني، تيراندازي در مدرسه و .... ميباشد. در چنين مواقعي بلافاصله در خانه محيطي بيثبات، نامشخص، غيرقابل پيشبيني و پر از حوادث و اتفاقات مختلف ايجاد ميشود و كودك احساساتي را چون گيجي، سردرگمي، خشم، گناه، تمايل به انتقام، شوك،انكار و ناباوري تجربه ميكند.
2. مرگ همراه با برچسبهاي اجتماعي احساس شرم و داغ خوردگي اجتماعي بطور شايع همراه با مرگهاي ناشي از ايدز، خودكشي، و ديگركشي ديده ميشود. كودكان نيز همانند بزرگسالان در چنين مواقعي اغلب احساس شرم، خجالتي و ناراحتي دارند و نميتوانند راجع به واقعهاي كه رخ داده راحت صحبت كنند. آنها از ترس استهزاء يا تبعيد توسط آراي عمومي ساكت باقي ميمانند و سعي ميكنند موضوع را پنهان كنند و راجع به آن صحبتي به ميان نياورند، در نتيجه احساسات سركوب شده آنان يا به صورت خشم و انزجار و نفرت بيرون ميريزد يا به صورت بيزاري از خود، احساس تنهايي و انزوا به درون كودك برميگردد. بديهي است در چنين شرايطي كودك نميتواند بطور طبيعي سوگواري كند، چون موضوع از دست رفتن شخص مرده را نميتواند از پديده مربوط به چگونگي مردن او جدا كند.
3. از دست دادنهاي متعدد وقتي كودك با مرگ و از دست دادنهاي مكرر و متعدد روبرو ميشود، دچار ترس عميق از تنهايي، ناتواني و ترك شدن ميگردد. مثالي مشخص از اين مورد زماني است كه يكي از والدين فوت كرده و كودك نگران از دست دادن والد ديگر ميباشد. در شرايطي كه يكي از والدين وجود ندارد و والد ديگر نيز فوت ميكند كودك ممكن است مجبور شود خانه، اعضاي خانواده، دوستان، مدرسه و اجتماعي را كه به آن متعلق ميباشد ترك كند، در چنين شرايطي كه كودك همه چيزش را از دست داده است، دچار احساس شوك، تنهايي، انزوا و ترس از ترك شدنهاي مجدد در آينده ميگردد.
4. ارتباط تعارضدار قبلي با شخص از دست رفته كودكي كه توسط شخص محبوب زندگي خود مورد اذيت، آزار، غفلت، ترك و بيمهري قرار گرفته است، پس از مرگ وي احساسي دوگانه نسبت به او دارد. بخشي از احساس او ممكن است به صورت حالت تسكين يافتن، رهايي، آرامش و يا حتي خوشحالي و بخشي ديگر احساس گناه، سرزنش خود، ترس و يا افسردگي باشد. ممكن است اذيت و آزارهاي پيشين هنوز بعنوان رازي فاش نشده او را بيازارد و شرم از بيان موضوع و عدم بروز احساسات همراه با آن سوگ او را پيچيدهتر كند. اگر فرآيند سوگ شخص محبوب با روابط حل نشده گذشته همراه شود ممكن است احساس گناه، ترس از طرد شدن، افسردگي، خوشحالي، تسكين يافتن و بطور كلي احساسات متضاد و گوناگون كودك را آزرده سازد.
5. فرآيند سوگ در والد بازمانده يا مراقبين كودك در صورتي كه والد بازمانده نتواند سوگواري كند و يا نتواند احساس و درد كودك خويش را تشخيص دهد، نميـواند الگو و مدل مناسبي براي فرزند خود باشد. در چنين شرايطي احساسات فرد انكار و در درون او خفه ميشود.
چگونه به كودكان با سوگ پيچيده كمك كنيم
همواره سوگ بخشي از زندگي ما بوده و خواهد بود ليكن، اغلب كودكاني كه در معرض انواع حوادث و رويدادهاي آسيبزا و تكاندهنده از طريق اخبار راديو تلويزيون،اينترنت، فيلمهاي ويدوئي، موسيقي، تصاوير و .... قرار ميگيرند با احساس آسيبپذيري و بيدفاعي تنها گذاشته ميشوند. لازم است به اين ادراك برسيم كه در مورد تمامي مسائلي كه سرفصلهايشان را بستهايم و سكوت اختيار كردهايم اكنون بايد آشكارا صحبت كنيم:
- از دست رفتن يك فرد پديدهاي جدا از شكل مردن اوست. اگر عزيز ما مرده است بايد براي او سوگواري كنيم و احساسات خود را بيرون بريزيم، چه به مرگ طبيعي و به موقع فوت كرده چه كشته شده و يا در اثر بيماري ايدز از بين رفته باشد.
- به زباني ساده و مستقيم كه راه هرگونه قضاوتي را ببندد خودكشي، قتل، ايدز، حملات خشونتبار، سوء رفتار، قلدري و تروريسم را براي كودكان توضيح دهيم. به نظر ميرسد بزرگترين عاملي كه باعث ميشود بزرگترها نتوانند راجع به سوگ و شخص مرده با فرزندان خود صحبت و با آنان ارتباط برقرار كنند، احساس شرم و ترس خود آنهاست. مثلاً احساس شرم و وحشت مادر از اينكه به فرزندش بگويد: برادر تو در اثر قتل كشته شده است. ناتواني ما براي بحث درباره چنين موضوعاتي، آنهم به صورت باز و آشكار با كودكان، جوي از رمز و راز، تنهايي و انزوا،ترس و وحشت در آنان ايجاد ميكند كه بسيار آسيبرسانتر از مرگي است كه رخ داده است.
موارد زير در حل سوگ پيچيده به كودك كمك ميكند
1. براي كودكان توضيح دهيد. به كودكي كه عزيزش را در اثر خودكشي، قتل،ايدز و ... از دست ميدهد، هيچ توضيحي داده نميشود. چه اتفاقي رخداده است؟ ايدز چيست؟ خودكشي چيست؟ معمولاً تلاش ميشود در حضور كودك از هرگونه صحبتي در مورد اين موضوعات خودداري شود، سوالات كودك بدون پاسخ باقي ميماند و كودك در هالهاي از ابهام و رمز و راز سرگردان ميماند. وقتي بزرگترها آماده ميشوند كه حقيقت را بگويند، بچهها نيز آماده هستند كه بشنوند. گرچه احساس ترس و وحشتي كه والدين را از گفتن حقيقت باز ميدارد ممكن است به نظر آنان روشي محافظت كننده باشد اما آزادي كودك را براي سوگواري محدود و مهار ميكند. كودكان نياز دارند حقيقت را بدانند و بزرگترها نياز دارند كلمات و واژههاي مناسبي را براي گفتن حقيقت پيدا كنند. بطور مثال در مورد خودكشي متناسب با سن كودك و چگونگي نظام شناختي او بايد اينگونه توضيح داد كه خودكشي زماني صورت ميگيرد كه شخص روي بدن خود كاري انجام دهد تا بدنش فعاليت خود را متوقف كند. بايد درباره اعتقادات رايج و غلطي كه پيرامون اين پديده وجود دارد صحبت و آنها را اصلاح كرد. در مورد ايدز بايد مشخصات بيماري، چگونگي انتقال و راه هاي درمان آن، پيدا شدن راههايي كه طول عمر فرد مبتلا را زياد ميكند و آينده آنان را شرح داد. بهتر است در شرح بيماري در مورد ويروس، احساسات و افكار مردم راجع به اين بيماري، ترس، شرم و احساسات مختلفي كه پيرامون اين بيماري را احاطه كرده است، واكنشهاي رفتاري مختلف در اطرافيان، احساس خشم، اندوه، تنهايي، طردشدگي، نگراني و ... شخص بيمار توضيحات كافي و مناسب در اختيار كودك قرار گيرد.
2. احساس طبيعي بودن را در كودك ايجاد كنيد. كودكاني كه در معرض مرگ عزيزانشان قرار گرفتهاند ممكن است نگران سلامتي و مرگ خودشان باشند و فكر كنند كه زندگي و سلامت آنان نيز به نحوي توسط يك بيماري كشنده تهديد ميشود، در نتيجه روي علائم بدني خود متمركز ميشوند. معمولاً در چنين مواردي انجام معاينه توسط پزشك و اطمينان از جهت اينكه همه چيز خوب و ميزان است، بسيار كمككننده است تا بعضي از توجيهات و ترسهاي كودك راجع به علائم جسماني برطرف شود. اين پيام را به كودكان منتقل كنيد كه معمولاً كودكان و بزرگترها پس از اينكه با مرگي روبرو ميشوند راجع به سلامتي خودشان نگراني پيدا ميكنند و اين پديدهاي است كه همه ما آن را تجربه ميكنيم. نگراني ديگر كودكان ممكن است راجع به سلامتي افراد بازمانده باشد، بخصوص زماني كه از منزل دور ميشوند يا در مدرسه هستند اين فكر براي آنها آزاردهنده است، ميتوان اين ترس را نيز با اجازه تلفن زدن به منزل در زمانهاي تعيين شده، تا حدود زيادي كاهش داد. خيلي از كودكان ممكن است دچار ترس از مرگ شوند. بايد اين اطمينان را به آنها داد كه ترس تازه آنان از مرگ بخشي طبيعي از جريان سوگ است، اين ترس به تدريج فروكش ميكند. بايد به نظام اعتقادي كودك در مورد مرگ و سوگ احترام گذشت و از آن براي تفهيم مرگ و بروز احساسات كودك استفاده كرد. از كودك بخواهيد راجع به شخص از دست رفته، احساس ترس و نگراني خود و يا هر احساس و فكر ديگري كه دارد، مطلب بنويسد، نقاشي بكشد و آنها را بيان كند. سپس شروع به طبيعي جلوه دادن آنها نمائيد.
3. راههايي براي بروز نمادين يادبود و يادآوري شخص مرده پيدا و فراهم كنيد. ميتوان با استفاده از اشياء، وسايل، بازيها و فعاليتهاي مختلف كودك را تشويق به برونفكني نمادين احساسات و افكار خود كرد. موارد فوق ابراز احساسات و هيجانات مختلف كودك را تسهيل ميكند. مثلاً وقتي كودك از طريق بازي با عروسكهاي نمايشي (puppet) و هدايت آن از پشت پرده، احساسات و اسرار فروخوردهي خود را بيرون ميريزد، اين نكته ظريف وجود دارد كه او در حالي كه صحبت ميكند وحرفهايش را به ديگران منتقل ميكند اما در عين حال پنهان شده و در امان ميباشد. ميتوان از طريق تلفن و به صورت ايفاي نقش كودك را تشويق به مكالمه و بيان احساسات و افكار نمود.روش ديگر، استفاده از كارتهايي است كه صورتكهايي را با احساسات مختلف نشان ميدهد و كودك از طريق گفتن قصه و داستان، احساسات خود را برونفكني ميكند. براي كودكان كوچكتر بازي با شن بسيار لذتبخش است و براي آنان حالتي آرمشدهنده دارد، ميتوان از شنبازي براي خلق يك داستان ويا بازسازي مراسم و وقايع سوگواري استفاده نمود.
4. گشودن روياها از روياها ميتوان براي كمك به تخليه احساسات مهار شده و واپس زده كودكان استفاده كرد. نميتوانيم انتظار داشته باشيم كودكان احاسات خود را مستقيماً بيان كنند و بروز دهند، آنها اغلب نميتوانند براي دريافت توجه مراقبتي كه اينگونه ناگهاني و آسيب زننده از دست دادهاند، نياز خود را تبديل به كلام كنند.ميتوان به جاي پرسش مستقيم از كودك كه او را در وضعيت دفاعي قرار ميدهد، به كمك عروسكها، عكسها و تصاوير او را در وضعيت سوم شخص قرار دادمثلاً با مشاهده تصوير دختركي كه روي كاناپه دراز كشيده و خواب است، از كودك ميخواهيم تصور كند كه او چه رويايي در سر دارد؟ در اين شرايط كودك راحتتر صحبت ميكند. حتي ميتوان او را تشويق نمود تا تصويري از رويايش بكشد يا افكاري را كه راجع به آن دارد بنويسد. در صورتي كه روياي كودك به گونهاي است كه پايان ناخوشايندي دارد و كودك آن را دوست ندارد ميتوان به او اين انتخاب را داد كه صحنه پاياني را عوض كند. مثلاً به كودكي كه موضوع رويايش گم كردن راه منزل و احساس ترس و نگراني شديد بخاطر اين موضوع است ميتوان اينگونه كمك كرد كه مادر از دست رفتهاش را انتخاب و در روياهايش وارد كند تا او را همراهي نمايد و به منزل برساند. ميتوان با اعمال تغييراتي در روياها راه حلهايي را براي حل مشكل كودك پيدا كرد.
5. استفاده از نقاشي و قصهگويي نقاشي و قصههاي كودكان كه در زمينه سوگ نوشته شده باشد يا داستانهايي كه خود كودكان مينويسند راههايي هستند كه به وسيله آنها كودك احساسات تشخيص داده نشده خود را علني ميسازد. از علاقمندي خاص كودكان ميتوان براي اين منظور استفاده كرد. مثلاً كودكي كه علاقهي زيادي به حيوانات دارد ميتواند از زبان حيوانات داستان بنوسيد. ميتوان از داستانگويي درماني استفاده كرد، داستانهايي با مضامين مرگ، اذيت و آزار، بيماري و .... در اين نوع داستانها كودكان با قهرمانان داستان همانند سازي ميكنند و احساسات ناخودآگاه خود را به روشي غيرتهديدآميز به شخصيتهاي داستان برونفكني مينمايند. ميتوانيم داستهاي مشابه با وضعيت كودك بسازيم و برايش بازگو كنيم و بعد احساس و افكارش را در مورد قهرمانان قصه جويا شويم، بطور مثال: فكر ميكني او الان چه احساسي دارد؟ چه چيزي او را بيشتر از همه ناراحت ميكند؟ اگر فقط يك آرزو داشته باشد فكر ميكني آن آرزو چيست؟ آيا او نگران چيزي هم هست؟ و....
استفاده از فنون مجسمسازي (closed eye story techniqhes)
اين روشها به كودكان كمك ميكند تا از تخيلات خود براي خلق افكار سالمي كه اضطراب آنها را كاهش ميدهد، استفاده كنند. بچهها ميتوانند احساسات مخرب ودردناك خود را ببينند و سپس از طريق تخيل و تصويرسازي آنها را هدايت و راهبري كنند و با افكار و احساسات مثبتتري جايگزين سازند. وقتي قصد داريم در حل سوگ از روشي براي كار با كودكان استفاده كنيم بايد از هر پنج حس آنها استفاده و تاكيد كنيم كه هر زماني كه كودك بخواهد ميتوانيم روش را متوقف سازيم، او در مكاني امن است و هيچ موضوع تهديد كنندهاي وجود ندارد. روش مجسمسازي در واقع همان خيالپردازي هدايت شده (guided imagery) است و به كودكان ميآموزد كه روشهاي دروني خود را براي مدارا با ترسها، اضطرابها، فاصلهها، كمبودها و نيستيها پيدا كند. از كودك ميخواهيم كه تصور كند در مكاني جادويي،زيبا و پر از صلح و آرامش است و اين قدرت دروني را دارد كه هر زمان كه بخواهد بتواند اين منظرهها را بارها و بارها خلق كند. براي تسهيل كار كودك را تشويق ميكنيم تا:
1. چشمهايش را ببندد. (البته پس از اطمينان يافتن از اينكه كودك از بستن چشمهايش راحت است. اين موضوع براي برخي از كودكان بسيار دشوار است).
2. نقسهاي عميق و آرام بكشد (سه چهار نفس عميق مانند تنفس يوگا كه براي ايجاد حالت آرامش مفيد است).
3. سپس تصور كند كه ميتوانيم در تخيلات و تصورات خود باهم به يك مسافرت كوچك برويم. اين اطمينان را بدهيد كه هر زمان كه كودك خواست ميتوانيم اين سفر را متوقف كنيم.
4. تصور كند كه به يك مكان بكر و دست نخورده طبيعي رفته است، سعي كند آن را در ذهنش مجسم كند از او ميپرسم: آنجا چه شكلي است؟ چه ميبيني؟ چه كسي با تو هست؟ چه رنگهايي را در پيرامون خودت ميبينين؟ هوا چطور است؟ چه بويي ميآيد؟ آيا شن و خاك را با پاهاي خودت لمس ميكند؟ آيا نسيم به صورتت ميوزد؟ آيا آفتاب يا باران را به روي پوستت احساس ميكند؟ صداي پرندگان را ميشنوي؟ و .... بايد مطمئن شد كه هر پنج حس كودك درگير هستند.
5. اينك از او ميخوهيم كه چشمهايش را باز كند. او حتي ميتواند راجع به مكاني كه تصور كرده يك نقاشي بكشد، او ميتواند هر زماني كه خواست مجدد به اين مكان برگردد، هر زماني كه خودش انتخاب ميكند.
6. گاه سكوت ما روش مفيدي براي كمك به كودكان در تاييد احساسات آنان است. وقتي نگران آنيم كه چه توضيحاتي به كودكان بدهيم، چقدر سخنراني و نصيحت كنيم و ....، ممكن است آنان تنها نياز داشته باشند نوازش شوند و بشنوند كه ما متأسفيم.
7. كار روي حافظه (Memory work) براي رها ركدن احساسات، افكار و خاطرات كودك ميتوان از تصوير، عكس، نقاشي و داستان به عنوان يك روش نمادين استفاده كرد. گاه كودك آنقدر در بيان احساسش مهار به خرج ميدهد كه حتي در نقاشي نيز (كه قرار است بطور غيرمستقيم افكارش را نشان دهد) ممكن است به جاي استفاده از تصاوير انساني، حيوانات را انتخاب كند. براي كودكاني كه صحبت نميكنند استفاده از داستانهاي خيالي و استفاده از قهرمان سوم شخص روش موثري است كه ميتواند آنها را تشويق به حرف زدن كند. بهتر است پايان داستان را به گونهاي ناتمام بگذاريم تا كودك بتواند حرفهايش را در غالب ادامه داستان بيان كند. ميتوان از دفترچه خاطرات استفاده كرد تا كودك در آن احساساتش را بنويسد و يا نقاشي كند. گاهي اوقات برخي از كودكان دوست دارند از يك وسيله يا يادگاري كه از عزيزشان باقي مانده به نحوي استفاده كنند و يا آن را نزد خود نگاه دارند و اين كار احساس خوبي به آنها ميدهد. ممكن است در ادبيات ما كتابهايي وجود داشته باشد كه راجع به مرگ، خاطرات و داستانهاي كودكاني كه سوگوارند با آسيب و مرگ مواجه شدهاند مطالبي نوشته باشند، استفاده از اين كتب نيز براي كودكان مفيد است. استفاده از عكسها، فيلم يا صداي شخص از دست رفته ممكن است خاطرات بينايي و شنوايي مربوط به او را تحريك و تداعي كند. استفاده از اشياء پيوند دهنده (Linking objects) نيز ميتواند موثر باشد. گاه وسيله يا شيئي وجود دارد كه ما را به گونهاي با فرد از دست رفته پيوند ميدهد و ما با ديدن آن به ياد عزيزمان ميافتيم. مثلاً وقتي ديدن يك پروانه خاطرهاي را در ذهن كودك زنده ميكند و او را به ياد مادرش مياندازد، داشتن يك سنجاق سر به شكل پروانه كه هر زمان احساس دلتنگي كرد بتواند آن را به موهايش بزند، كمك بزرگي ميتواند باشد. يا مثلاً كلاه و عصاي پدربزرگ كه ميتوان از آن عكس گرفت و در مواقع دلخواه به تماشاي آن پرداخت.
8. از كودك بخواهيم يك تقويم مرگ داشته باشد و آن را با ترتيب زماني از دست دادن افراد و اشخاصي كه اطراف او بودهاند و فوت كردهاند تكميل كند. اين دفترچه به صورت عيني به كودكان نشان ميدهد كه همه ما در زندگي خود از دست دادن عزيزان را تجربه ميكنيم.
9. استفاده از شجرهنامه و درخت خانواده ميتوان با كمك كودك شجرهنامه خانواده را رسم كرد و با علامتهايي ويژه، افرادي را كه مردهاند از افراد زنده متماميز كرد. به اين روش كودك ميفهمد با اين كه افرادي را از دست داده ولي تركيبي از افراد حمايت كننده در پيرامون او وجود دارد كه هنوز زندهاند و ميتوانند به او كمك كنند.
10. استفاده از موسيقي موسيقي بخصوص براي نوجوانان شكلي قوي از ارتباط با ديگران است، ميتواند روش خوبي براي به سطح آوردن احساسات و خاطرات باشد، ميتواند آرامشبخش باشد. هم گوش كردن به موسيقي و هم نواختن آن ميتواند اثرات مثبت فراواني داشته باشد.
11. مديريت خشم كودكان گاه در فرآيند سوگ، كودك نسبت به خود، شخص مرده، عامل مرگ، خدا، پزشكان، افراد كمكرسان، نيروهاي انتظامي، دادگاه، قاضي و .... احساس خشم دارد. لازم است با خشم كودك به گونهاي برخورد كنيم تا شرايط پيچيدهتر نشود. ميتوان از روشهاي زير براي مديريت خشم در كودكان استفاده كرد: - نقاشي كسي را كه نسبت به او خشمگين است بكشد و يا اسم او را بنويسد و داخل كيسهاي بگذارد، حال ميتواند به اين كيسه ضربه يا لگد بزند و خشم خود را نشان دهد. - پاره كردن و خط خطي كردن كاغذ پارهها و روزنامههاي قديمي. - ضربه زدن و فشردن بالش يا كيسه بوكس. - نوشتن يك نامه به كسي كه نسبت به وي خشم دارد و هر چيزي كه او را آرام ميكند و سپس پاره كردن آن. - فشردن خميربازي. - استفاده از عروسك. - استفاده از دستگاه تلفني كه سيم آن قطع است تا كودك احساسات خشمآلود خود را به شخص مورد نظر بگويد. - انجام فعاليت جسماني براي كاهش شدت عصبانيت مانند: دويدن، ضربهزدن به توپ، حمام كردن، نوشيدن يك نوشيدني و .... - در زمان مناسب و هنگامي كه امكانپذير است به آن شخص بگويد كه از وي عصباني است.
12. مشاركت دادن كودك در فعاليتهاي مربوط به رازهايش. در مواجهه با مرگهاي فاجعهآميز چون خودكشي، قتل، مرگ ناشي از ايدز و .... كودك اسراري درون خود دارد كه مگر با افراد خاص و در مواقع خاص آن را نميگشايد. گاه اين رازها كودك را ميآزارد و چون مخفي ميماند پيچيدهتر ميشود و رنج و اندوه كودك را مضاعف ميسازد مثلاً كودكي كه توسط پدر الكلي خود مورد اذيت و آزار جنسي قرار گرفته است و اين راز خود را با كسي نميتواند در ميان بگذارد، طبيعتاً كمكي نيز به وي نميشود. با استفاده از روشهاي زير ميتوانيم به كودك كمك كنيم تا راهي براي برونريزي اسرار و احساساتش پيدا كند. - ميتوانيم عروسكي با دهان باز به كودك بدهيم تا كودك رازهايش را در كاغذي نوشته و آن را داخل دهان عروسك بيندازد. - راز خود را روي نوار كاست بگويد و ضبط كند، اگر خواست ميتواند آن را همراه با كسي يا به تنهايي گوش دهد. - استفاده از كامپيوتر و داشتن يك پرونده خصوصي و پنهاني براي نوشتن اسرار. - نامهاي بنويسد به كسي كه كشته شده، خودكشي كرده است و ..... احساسش را راجع به مرگ وي بنويسد. (اطمينان حاصل كنيد كه كودك ميداند نامه به دست شخص نخواهد رسيد).
تهيه جعبهاي نگرانيها( Worry box)
كودك ميتواند افكار و نگرانيهاي خود را بنويسد يا نقاشي كند و داخل اين جعبه بيندازد. يك دفترچه يادداشت كه ميشود آن را قفل كرد به كودك بدهيم تا بطور خصوصي احساسات و افكارش را در آن ثبت كند. به كودكان تاكيد كنيد كه اسرار خود را ميتواند با ديگران در ميان بگذارد، تنها در صورتي كه دوست داشته باشند اين كار را بكنند، آنها به هيچ وجه مجبور به گفتن اسرار خود نيستند.
تهیه شده توسط: " انجمن روانپزشکی کودک ونوجوان ایران "